گوید سخن آن نازنین نیمی شکر نیمی نمک


ریزد ز لعل شکرین نیمی شکر نیمی نمک

با آن دهان تنگ او انگشتری نسبت مکن


خاتم کجا دارد نگین نیمی شکر نیمی نمک

دارد تمنای لبت جان من و دل نیز هم


زان شد به چشم آن و این نیمی شکر نیمی نمک

مهمانم آن کان نمک چون دید عذرم خواست گفت


صدخوان کشم پیشت ازین نیمی شکر نیمی نمک

سید اگر گوید سخن در مصر و هندوستان کنند


بر طبع او صد آفرین نیمی شکر نیمی نمک